Tears Of An Orphan

قطره اشکی دیدم از چشم یتیم افتاده است / گفتم الماسی گران بر زیر پا افتاده است // آنکه بشمارد سرشک بینوایان را به هیچ / این مسلّم دان که از چشم خدا افتاده است

Nasrin, a doctor named Ahmad's wife, dies in the operating room.